معرفی فیلم ۸- اکس ماکینا یا فراماشین

می‌گوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آن‌گاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان! این را مرد جوان بیست و چند ساله‌ای می‌گوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوق‌العاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است. آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار می‌کند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، می‌گوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسان‌ها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همین‌جاست که کالب هوشمندانه یادآوری می‌کند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!

فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار می‌گیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارق‌العاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخه‌ی خام اولیه، نوشته‌ مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته می‌شود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط می‌شود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانه‌ایست. خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح می‌کند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرم‌افزار و سخت‌افزار بهره می‌گیرد؛ ناتان می‌گوید که یک خیس‌افزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای ربات‌های هوشمند بازی می‌کند.

در تمامی داستان‌هایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسان‌واره،‌ بلافاصله دلالت‌های الهیاتی هم پیدا می‌کند. درست همان‌طور که هر پدری در یک خانواده‌ی کلاسیک، در معنای دقیق و تحت‌الفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آن‌ها را از جهات مادی و معنوی پرورش می‌دهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگ‌ها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد:

الف: الهیاتی

ب: انسان‌شناختی.

اگر ناتان را در حکم خداوند بگیرید، از سکانس‌های مختلف فیلم، نکات بسیاری از منظر تاریخ دین، دین‌پژوهی و الهیات استنباط خواهید کرد. و اگر ناتان را پدری بگیرید که فرزندی غیرمتعارف (ربات) ساخته است، نکات بسیاری از منظر جامعه‌شناسی و روانشناسی کشف خواهید کرد.

فیلم Ex Machina که در سال ۲۰۱۴ ساخته شد، یک درام علمی-تخیلی است که به موضوعات هوش مصنوعی و اخلاقیات پیرامون آن می‌پردازد. داستان فیلم در مورد یک برنامه‌نویس جوان به نام کالب است که از سوی مدیرعامل شرکتی که برای آن کار می‌کند، به نام ناتان، دعوت می‌شود تا در آزمایشی شرکت کند که در آن باید هوش مصنوعی به نام آوا را آزمایش کند. کالب باید تعیین کند که آیا آوا واقعاً توانایی فکر کردن و احساس کردن مانند یک انسان را دارد یا خیر. این فیلم به مسائل اخلاقی، فلسفی و روانشناختی درباره آفرینش هوش‌های مصنوعی و تاثیر آن‌ها بر انسان پرداخته است.

آلکس گارلند این فیلم را نوشته و کارگردانی کرده و توسط کمپانی‌های DNA Films و Film4 در همکاری با Universal Pictures تولید شده است. فیلم با بودجه‌ای حدود ۱۵ میلیون دلار ساخته شده و در نهایت توانست در گیشه جهانی بیش از ۳۶ میلیون دلار فروش داشته باشد، که از نظر تجاری موفقیت قابل توجهی محسوب می‌شود.

لوکیشن‌های فیلمبرداری Ex Machina بسیار چشمگیر بوده و عمدتا در نروژ و بخشی در انگلستان انجام شده است. خانه‌ی ناتان، که نقش محوری در فیلم دارد، در هتل Juvet Landscape در نروژ فیلمبرداری شده است که به خاطر معماری مدرن و منحصربه‌فردش شناخته شده است. این هتل در دره‌ای دورافتاده قرار دارد و طراحی داخلی آن به خلق فضایی مناسب داستان کمک کرده است. علاوه بر این، برخی صحنه‌های خارجی دیگر نیز در مکان‌های طبیعی دیگری در نروژ مانند سوگن‌فیورد و آبشار گرنفوسن تصویربرداری شده است.

در مجموع، Ex Machina به خاطر داستان جذاب، اجراهای قدرتمند بازیگران و استفاده موثر از جلوه‌های بصری مورد ستایش قرار گرفته و به عنوان یک اثر تاثیرگذار در ژانر علمی-تخیلی شناخته می‌شود.

به نظر می‌رسد چهارچوب معرفت‌شناختی فیلم، با خداناباوری بیشتر سازگار باشد تا با هر شکلی از خداباوری. ناتان در منطق داستانی Ex Machina انسانی‌ست که منطق فرگشت را درک کرده، و با استفاده از قابلیت پیشرفته‌ترین موتورهای جستجوی اینترنتی، بر کهن‌الگوهای رفتاری و ذهنی انسان‌ها مسلط شده، و بنابراین موفق شده است کاری را بکند که طبیعت طی میلیون‌ها سال انجام داده است. او به عنوان کسی که به هیچ غایت و سرانجامی معتقد نیست، این کار را به عنوان نوعی سرگرمی فکری انجام داده است و با واقعیت مرگ خود کنار آمده است. بنابراین ناتان را در این فیلم، هر شب مست و سرخوش از کار خود می‌یابید!

این فیلم اخیرا در شبکه‌ی نتفلیکس در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته و با توجه به اینکه ارجاعی به اوپنهایمر، دانشمند هسته‌ای ایالات متحده‌ی آمریکا دارد، برای علاقه‌مندان سینما یادآور فیلم موفق اوپنهایمر هم هست. تیم پژوهشی گفت‌وشنود، تماشای این فیلم را به علاقه‌مندان «هوش مصنوعی»، مباحث دین‌پژوهی، فرگشت و انسان‌شناسی پیشنهاد می‌کند.